سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهر سال 1386 - سئوالهای منتظر جواب

کیانا

جمعه 86 مهر 27 ساعت 4:16 عصر

سلام
امروز میخوام یه گروهی رو بهتون معرفی کنم.
تشکل مردمی کیانا یه گروهی است که به همت تعدادی جوون پاک نیت راه اندازی شده و برای بچه‏هایی که در سنین پایین مجبور به کار و اشتغال هستن برنامه‏های آموزشی و تفریحی برگزار می‏کنه. آخه من هم یه مدت توفیق داشتم و در خدمت این دوستان بودم و جمعه‏ها که در یکی از مدارس کرج برای بچه‏ها کلاس آموزشی برگزار می‏کردن منم میرفتم و تو جمعشون بودم. امروز که بعد از مدتها رفتم بهشون سر بزنم دیدم که آموزش و پرورش کرج دیگه همکاری نمی‏کنه و بچه‏ها از مدرسه آواره شدن. جالبه بدونید با این که دیگه مدرسه از دست گروه گرفته شده نه تنها کار تعطیل نشده بلکه بچه‏ها هم نرفتن دنبال کاسبی و همچنان جمعه‏های خود رو با کیانا سر می‏کنن، بله رفتم دیدم کلاسها تو پارکی روی چمن برگزار می‏شد در حالیکه کنار این چمنها و بچه‏های مظلوم ساختمان با ابهتی از پول بیت المال ساخته شده که  روش نوشته بود شورای اسلامی شهر کرج و چون جمعه بود تعطیل بود و خالی. خب اینم یه جور اسلامیه دیگه که ساختمون بیت المال خالی باشه و بچه‏های کار تو سرما بشینن روی چمن خیس و درس یاد بگیرن.
ولش کنید
من دیگه چیزی نمی‏گم ، خودتون برید اینجا و باهاشون آشنا بشید
راستی حواستون باشه هر نوع حمایتی در کارهای خیریه ثواب داره و حمایت منحصر به حمایتهای مالی نیسشت بلکه گاهی یه کامنت چنان تاثیری میذاره که یه تراول ده‏هزار ریالی نمیذاره
اینم وبلاگشونه

 تا بعد
یا علی


نگارنده : عبدالله

پاسخهای نورانی دوستان [ جواب]


من هنوز کلاس اولی هستم

دوشنبه 86 مهر 2 ساعت 4:35 عصر

سلام
نماز و روزه همتون قبول باشه ان شاءالله

آغاز سال تحصیلی جدید رو به همه اهالی دنیای علم و دانش تبریک میگم و برای همه دوستان آرزوی موفقیت می‏کنم
عصر روز سی و یکم شهریور تو تاکسی نشسته بودم که شنیدم رادیو مصاحبه ای رو با کلاس اولی هاداره پخش میکنه
خیلی برنامه جالبی بود
بچه های شیرین زبون با همون زبون کودکی ذوق و شوق خودشونو از اومدن به مدرسه بیان می‏کردن و از آرزوهای خود درباره شغل آیندشون میگفتن
منم مثل بقیه خندم گرفته بود اما یه دفعه در عین خنده گریه‏ام در اومد
نه برای اینکه یاد سال اول خودم افتاده باشم، آخه اون سال گریه نکردم که
نمیدونم چی شد
یه دفعه ناراحت شدم
دیدم ما هم کلاس اولی بودیم، بعد بزرگ شدیم رفتیم راهنمایی، بعد دبیرستان، بعد آزمون ورودی حوزه، بعد مصاحبه حوزه، ما هم همینطور مرتب داریم بزرگ میشیم اما دیدم من هنوز کلاس اولی هستم
البته درسته که تو درس و مدرسه رو به جلو میریم اما
اما به خودم اومدم دیدم تو کلاس آدم شدن سالهاست تو همین کلاس اول موندم و هر سال دارم رفوزه میشم
آره
من هنوز هم کلاس اولی هستم
اما دیگه نمیتونم مثل اون بچه ها بخندم و بگم که من کلاس اولی هستم
بلکه خجالت میکشم و با شرم میگم هنوز تو کلاس اول موندم
آخه چرا؟
چرا باید همینجوری تو کلاس اول بمونم؟
شما که رفتید جلوتر و تو کلاسهای بالاترید یه راهنمایی کنید
چیکار کنم که بعد از مرگ کارنامه مردودی کلاس اول رو دستم ندم؟

 

منتظر جواباتون هستم
التماس دعا


نگارنده : عبدالله

پاسخهای نورانی دوستان [ جواب]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

فقط وظیفه؟؟؟
ترک تحصیل بخاطر یه لقمه نان
[عناوین آرشیوشده]